مدتی بود که میخواستم این مطلب را بنویسم اما گفتم شاید اوضاع بهتر شود، اما بهتر که نشد، هیچ، بدتر هم شده!
منظورم از اوضاع، اوضاع مساجد مرکز شهر است.
واقعاً جای تأسف دارند!
دقت کنید:
مسجد المهدی (محله قاسم آباد) : نماز ظهر که کلاً ندارد. نماز مغرب: امام جماعت به خاطر کهولت سن، یک خط در میان حضور دارند. حدود ۱۵ روز اخیر هم سفر مشهد و بعد از آن کربلا بودهاند. امام جماعت جایگزین؟ ندارد! یکی از معتمدین جلو میایستد و بقیه به او اقتدا میکنند. (این شخص اطلاعات خاصی از مسائل دینی ندارد)
مسجد مقابل پارک ولی عصر:این مسجد که با کلی تلاش از آن وضعیت اسفبار آبانبار تبدیل به مسجدی انصافاً زیبا شد، حدود یک سال پا بر جا بود. مردم بسیار بسیار خوب استقبال کردند اما در این یک سال، شاید ده بار امام جماعتش عوض شد! دلیل؟ دوستان طلبه حقوقی بسیار بالا میخواستند و بانی مسجد فقط میتوانست ۳۰۰ هزار تومان در ماه بپردازد. بنابراین همه یکی یکی کنار کشیدند و مردم هم دیدید یک روز امام جماعت هست و یک روز نیست، دیگر استقبال نکردند و مسجد چند ماه است که تعطیل است!!!!
مسجد صاحب الزمان (کنار بانک ملی مرکزی):همه میدانند که بینظمتر از مسجد صاحب الزمان در ساوه نداریم! در حالی که بیشترین تعداد نمازگزاران و از طرفی محل حضور مهمانان شهر است، نشد یک بار ما با دل خوش به این مسجد برویم و نماز بخوانیم و برگردیم!
صد تا امام جماعت عوض کرده است و هنوز هم شما مطمئن نیستی الان که میروی، امام جماعت دارد یا خیر!
مسجد امام جواد (گلکار) (انتهای کوچه مسجد صاحب الزمان):در حالی که یکی از منظمترین مساجد شهر، این مسجد بود اما امام جماعت محترم، به خاطر اینکه یک دانشگاه، کمی اضافهتر میپردازد نماز ظهر را تعطیل کرد و نماز ظهر آنجا هر روز با یک نفر برگزار میشود که هیچ کدام طلبه نیستند.
فقط دلم میخواهد وضعیت من را طی دو روز گذشته بخوانید و به من و به خودمان و به دینمان بخندید:
پریروز ظهر: گفتم بروم مسجد گلکار، رفتم، دیدم حاج آقا نیامده، یک جوان که به نظر میرسید درس طلبگی میخواند آمد. خواندیم... دیروز ظهر: گفتم بروم مسجد صاحب الزمان، چون خود طلبهها میگویند تا وقتی یک روحانی هست درست نیست پشت یک غیرروحانی نماز بخوانی. رفتم مسجد صاحب الزمان. بعد از یک ربع صبر کردن (خنده دار نیست در این دنیای به این پیشرفتگی یک ربع صبر کنی تا بفهمی حاج آقا میآید یا خیر؟ حاج آقا نمیتوانست یک هماهنگی با یکی از اعضای هیأت امنا کند؟)، حاج آقا تشریف نیاورد. یک پیرمرد که به نظر مورد اعتماد بقیه بود جلو ایستاد و نماز خواندیم... امروز ظهر: گفتیم برویم همان مسجد صاحب الزمان، بهتر از آن جوان مسجد گلکار میخواند. رفتیم... امروز همان پیرمرد هم نیامده بود!! وقتی دیدم قرار است همه نماز فرادا بخوانند، گفتم برویم همان مسجد گلکار، پشت همان جوان نماز جماعت بخوانیم. دوان دوان رفتم مسجد گلکار... دیدم برعکس، امروز حاج آقایشان آمده اما آنقدر سریع نماز خوانده که تا من حدود ۵۰ گام بردارم و به آن مسجد برسم، نماز ظهر کلاً تمام شده!! (آن مسجد تازه اذان میگفتند، این مسجد نماز ظهرش تمام شده بود!! چرا؟ چون حاج آقا چندان فرصت ندارد نماز را با تأنی بخواند. لابد کار دارد)
امشب: گفتم بروم مسجد امام رضا (خ طاقانی) دفعه قبل که رفتم، هم حاج آقای با حالی داشت و هم دعاخوان و قرآنخوان خوبی. رفتم... بعد از یک ربع تأخیر دیدم باز هم یک جوان آمد و از کیفش عبا درآورد و جلو ایستاد! فهمیدم حاج آقا چند شب است که نمیآید و تمام آن باحالهایی که شبهای قبل بودند هم طبیعتاً به مسجد دیگری رفته بودند و جمعیت مسجد نصف شده بود. دعای کمیل هم نخواندند چون هیچ حس و حالی در مسجد حاکم نبود!
مسجد امام حسن در امیرکبیر
ای کاش صدای ما به حاج آقا قرائتی میرسید که اینقدر که در تلویزیون میگویند: ما مسجد کم داریم، مسجد کوچک و به تعداد زیاد بهتر است از مسجد بزرگ و به تعداد کم، آیا به فکر تأمین امام جماعت آنها هم هستند!؟
اصلاً وظیفه نظم دادن به این وضعیت به عهده کیست؟
حقیقت این است که من به خصوص طی دو ماه گذشته، برای تنوع و بررسی وضعیت مساجد، هر چند روز یک بار در یکی از مساجد شهر بودهام. از کارگر بگیرید تا انتهای امیرکبیر. از بسیج بگیرید تا شهرداری... بیش از ۲۰ مسجد را گشتهام. اما باید عرض کنم که وضعیت حضور امام جماعتها در مساجد، به خصوص مساجد مرکز شهر، افتتضاح است!
نمیدانیم چه کسی مسؤول این بینظمی است؟
- حاج آقاها؟ که متأسفانه وقتی میخواهند امروز به هر دلیلی مسجد نیایند، یک طلبه را به عنوان جایگزین نمیفرستند و خیلیها هم که پیرتر شدهاند به این فکر نیستند که یک طلبه جوان را دعوت کنند که در مسجدشان باشد که در نبودشان امام باشد. (چه میکند این غرور و حسادت و حرص در پیری!؟)
- حوزههای علمیه؟ که متأسفانه طلبههایی که تربیت میکنند و به جای روحانیها میفرستند (آن هم گهگاه)، اکثراً حتی قرائت درستی ندارند و من در حین نماز به خاطر تعدد اشتباهاتشان دلم میخواهد نمازم را فرادا کنم اما میگویم باداباد! اگر گناهی دارد، گردن مسؤولین مربوطه!
- طلبهها؟ که به جای پخش شدن در شهر، لابد خیلیها در همان حوزه علمیه نماز جماعت میخوانند. و باید افسوس خورد که قم پر باشد از طلبه و در هر مسجدش حداقل ده طلبه باشد و شهرستانها دنبال یک طلبه بگردند.
- ما؟ که به جای طلبه شدن چسبیدیم به دنیا و حالا اگر طلبه میشدیم شاید حداقل در مسجد محلمان یک نماز جماعت منظم بر پا میکردیم! (و شاید ما هم اگر طلبه میشدیم فرقی نمیکرد!؟)
در انتهاتلخترین خاطرهامرا که امروز رقم خورد، بیان میکنم:
یکی از نمازگزارن مسجد صاحب الزمان آمده بود مسجد گلکار نماز بخواند. در انتهای نماز، مستخدم مسجد گلکار که با او شوخی دارد، بلند گفت: ها فلانی! اینطرفها!؟
آن بنده خدا گفت: حاج آقا نداشتیم، آمدم مسجد شما.
مستخدم با صدایی که همه به خصوص حاج آقایشان بشنود، گفت: خوب یک حاج آقا میخریدید! (و برگشت رو به جمعیت، آهستهتر گفت: مشکلش فقط پول است)
به خدا قسم من به جای تمام روحانیون آب شدم. اشکم در آمد! یک لحظه یاد حافظخوانی دیشب افتادم که یک بیتش بدنم را به لرزه انداخت:
حافظا مِی خور و مستی کن و خوش باش ولی دامِ تزوير مَكُن چون دگرانْ، قرآن را
مردم! فردا جمعه است، اگر به قبرستان رفتید، فراموش نکنید بر سر قبر اسلام هم بروید و فاتحهای بخوانید...
موفق باشید،
حمید رضا نیرومند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت: کسی از این نوشته سوء استفاده نکند. منظور من شخص یا مسؤول یا گروه خاصی نبود. منظور من همه ما مسلمانان و انسانها بود. همهمان کمکاری کردهایم. همهمان مقصریم...
مشخص نیست به کجا میرویم؟ زور میزنیم که جوانان و مردم را به مسجد بکشیم، بعد این وضع مساجدمان است!